جدول جو
جدول جو

معنی عاشق لو - جستجوی لغت در جدول جو

عاشق لو(شِ)
دهی است از دهستان منجوان بخش خداآفرین شهرستان تبریز واقع در 26هزار و پانصدگزی جنوب باختری خداآفرین و 30 هزارو پانصد گزی شوسۀ اهر به کلیبر. محلی کوهستانی گرمسیر و مالاریایی است و 305 تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه قره سو و ارس و چشمه تأمین میشود و محصول عمده آن غلات و پنبه و شغل اهالی زراعت و گله داری است وراه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عاشق وش
تصویر عاشق وش
عاشق مانند مانند عاشق، همانند عاشق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عاشق با
تصویر عاشق با
خوراکی که در آن سرکه یا آب لیمو می ریزند، آش ترش، آش سرکه
فرهنگ فارسی عمید
ویژگی معشوقی که عاشق خود را می کشد یا به عاشق خود جور و ستم می کند، کنایه از بسیار زیبا یا جذاب
فرهنگ فارسی عمید
(شِ وَ)
بمانند عاشق. همانند عاشق:
در هر چمن عاشق وشان بر ساقی و می جانفشان
پیر خرد ز انصافشان با می مواسا داشتن.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(پَ / پِ)
کشندۀ عاشق:
تیر عاشق کش ندانم بر دل حافظ که زد
اینقدر دانم که از شعر ترش خون میچکید.
حافظ.
، آنکه عاشق خود را به محبتی ننوازد و بر وی ستم کند. جفا کننده در حق عاشق:
ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست
منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(دِ)
دهی از دهستان پیشخور بخش رزن شهرستان همدان، 52000گزی جنوب خاوری رزن، 2000گزی جنوب راه عمومی فامنین به نوبران. تپه ماهور، معتدل، مالاریائی، سکنه 238 تن، آب آن از قنات و محصول آنجا غلات دیم، شغل اهالی زراعت. راه مالرو. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
تصویری از عاشق با
تصویر عاشق با
شیفته با خوراکی است ترش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عاشق وش
تصویر عاشق وش
مانند عاشق همچون عاشق
فرهنگ لغت هوشیار
د لازار شیفته کش کشنده عاشق قاتل عاشق، معشوقی که عاشق خود را به محبتی ننوازد آن که بر عاشق خویش ستم کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عاشق کش
تصویر عاشق کش
((~. کُ))
آن که عنایت و توجهی به عاشق خود ندارد
فرهنگ فارسی معین
عاشق
فرهنگ گویش مازندرانی